اغلب مفسّران قرآن، داستان «رستم و اسفنديار» را مصداق «لهوالحديث» دانستهاند و نقل است كه شأن نزول آيهي ششم از سورهي لقمان، دربارهي همين داستان است؛ و تاكنون نيز، بسیاري از فقيهان ديني ما با معتبر شمردن روايت مزبور، از نزديك شدن به شاهنامه پرهيز كردهاند، مانند امام جماعت طابران كه فردوسي را گمراه خوانده بود و حاضر نشده بود بر جنازهي او نماز بگزارد. در اين نوشتار كوشيدهام تا كاوشي دربارهي همين مسأله داشته باشم و اين¬كه آيا نسبت دادن داستان رستم و اسفنديار به آيهي ششم سورهي لقمان، تا چه اندازه ميتواند واقعاً مستند يا جعلي باشد و اگر اين روايت از بن و اساس دروغ و توطئه است چه انگيزهاي يا چه عواملي دست بهدست هم دادهاند تا اين جعل صورت پذيرد؟ چه سودي براي جاعلان آن داشته است؟
متن کامل لهوالحدیث در نسبت با داستان رستم و اسفندیار