کتاب:
«کتاب» مصدر است، از ریشه «کتب katb »به معنای پیوست دادن یا ضمیمه کردن چیزها به یکدیگر،[1] مثلا نقل است که در صنعت خیاطی دوختن تکههای پوست یا پارچه به یکدیگر را با لفظ «کتب=katb» بیان میکردند[2] و در قلمرو زبان «کتاب» عبارت است «نوشتن» یعنی پیوست دادن و مرتبط کردن حروف و واژگان و جملات به یکدیگر دیگر. اما معمولا آن را به معنای «مکتوب» به کار میبرند. مانند قرآن که در اصل به معنای «خواندن» است اما به معنای «مقروء= خواندنی» تلقی شده است. یکی از عمده ترین تفاوتهای معنای میان «کتاب» و «مکتوب» در این است که «کتاب» چون مصدر است، مقید به زمان نیست در حالی که مکتوب فعلی است که قبلا انجام گرفته است. به نظر میرسد واژهی «کتاب» در قرآن بیشتر به جریان زندهای اشاره دارد که دائم در حال اتفاق است، ولی مکتوب، واقعهای ثبیت شده و تمام شده است.
به گمان من، لزومی ندارد که در اینجا معنای پایه و اصلی «کتاب» را فرو بگذاریم و آن را به معنای «مکتوب» تلقی کنیم. به ویژه آنکه از بلاغت زبان قرآن چنین انتظاری نیست که در متن بگوید: «ذالک الکتاب» و منظورش «ذالک المکتوب» باشد. بنا بر این میتوانیم غیر از آنچه معمول و مرسوم است، تلقی دیگری هم از مفهوم کتاب داشته باشیم و در این نوشتار «کتاب» را همان «کتاب» بشناسیم و نه مکتوب، مگر مواردی که متناسب با ساختار جمله، از کتابی یا از نوشتنی سخن بیاید که دورهاش را طی کرده و به پایان رسیده است مانند جایی که از کتاب به عنوان مجموعهی اعمال انسان یاد میشد و در قیامت گشوده میشود.
مطابق همان معنای پایه و اولیه برای کتاب، و با توجه به اینکه پدیدههای طبیعی مانند خورشید و ماه و وزش بادها و دیگر پدیدهها و وقایع، همه آیات خداوند دانسته شده است و نظم و انسجامی را که از ارتباط پیچیدهی همهی عناصر با هم شکل میگیرد میتوان «کتاب» نامید. بنا براین میتوان گفت که «کتاب خدا» عبارت است از این هستیٍ به هم پیوستهی زندهی نو به نو شونده که همهی آیات خداوند را در خود جای داده است. به تعبیر دیگر، شاید بتوان گفت که وجود مستقل عناصر موجود در یک سیستم، آیات شمرده میشوند، و رشتههای ارتباطی که عناصر موجود را به هم پیوند داده و حرکت نظاممند را در آن مجموعه سبب میشود میتوان «کتاب» نامید.
واژهی «کتاب» متناسب با ساختار جملهای که در آن قرار میگیرد معانی نسبی تازهای نیز پیدا میکند، مانند: «کتاب ابرار= کتاب نیکان»، یا «کتاب فجار= کتاب زشتکاران» که در سورهی المطففین از آن یاد شده است[3]. مطابق آنچه در این سوره آمده میتوان گفت که هرکسی در زندگی، با اعمالی که انجام میدهد، خود را مینویسد، در این نوع نوشتن، وجود خود آدمی به مثابهی لوح یا دفتری است که در آن مینویسند و اعمالی که آدمی انجام میدهد به مثابهی حروف و کلمات و جملاتی است که آدمی بر دفتر وجود خویش مینگارد. یکی که صحرا دل و آزاده است[4] هویت فرجامین خود را با اعملای که انجام میدهد در مراتب عالی کمال مینگارد و دیگری که فرو بستهی هوای نفس است با اعمال خود دیوارهای زندانی خویش را فراهم میآورد.
در پارهای موارد نیز از قران، به عنوان «کتاب» یاد شده است، اما کتابی متشابه و نه اصل کتاب. در این تعبیر، «ا مالکتاب» یا اصل کتاب را میتوان همان هستی زنده و سیال و نو به نو شوند تلقی کرد که همهی آیا خداوند در آن حضور دارند و کتاب متشابه را به عنوان ذکری و یادی و نقشهای از آن اصل. به تعبیر دیگر، اگر یک شهر بزرگ را با همهی خیابانها، میدانها، کوچهها و دیگر اجزایش به عنوان «کتاب» در نظر بگیریم، نقشهی آن شهر را می توان به عنوان کتاب متشابه دانست.[5]
پانزدهم اریبهشت 1389/ مشهد
[1] - الراغب الاصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، تحقیق: ندیم مرعشلی/ ذیل واژه «کتب» / همچنین: ابن منظورالافریقی المصری، لسان العرب، دار صادر بیروت/ ذیل واژه کتب
[2] - همان
[3] - سورهی 83، از آیات ششم تا بیستم
[5] - این واژه را بعدا در کتاب تاریخمندی زبان قرآن، بخش مربوط به محکمات و متشابهات بیشتر توضیح دادهام