زكوة:
آب در كشتي هلاك كشتي است
آب در بيرون كشتي، پشتي است.
در اين تعبير كه مولوي بيان ميكند، نسبت اموال و ثروت با آدمي، مانند نسبت آب و كشتي است. آنگاه كه آب دريا به درون كشتي رخنه كند، ناگزير كشتي غرق ميشود. و باز اگر كشتي به جايي كم آب رسد، به گل مينشيند و توان حركت از او سلب ميگردد. اين را نوشتم تا مقدمهاي باشد براي آنچه ميخواهم در بارهي زكوة بنويسم.
××××××××××××
واژهي زكات در تركيب با مشتقات «آتي» بهكار رفته است مانند «آتيالزكوة»، «اتوا الزكوة»، «يؤتون الزكوة» و... اين واژهي «آتي» نيز صرفا به معناي پرداخت كردن نيست بلكه در درجهي اول به معناي «آمدن» و «رسيدن» است و سپس به معناي «آوردن» هم گفتهاند. همچنين واژهي زكوة كه در رسمالخط كنوني «زكات» يا «زكاة» نوشته ميشود، در اصل داراي دو معناي بههم پيوستهي پاكيزگي و رشد و باليدن دانسته شده است[1]. بنا براين تفاوت زكوة با طهارت(پاكي) شايد در اين باشد كه زكوة به نوعي از پاكيزگي گفته ميشود كه موجب رشد و باليدن گردد در حالي كه واژهي «طهارت» تنها به «پاكي» اشاره دارد.
اما در گفتمان رايج، معمولا اين پاكي و رشد، در ارتباط با اموال تلقي شده است، در صورتيكه اين تلقي ممكن است با آنچه در قرآن آمده متفاوت باشد. يعني بهنظر ميرسد منظور از پاكي براي رشد، مربوط به نفس خود آدمي باشد.
در قرآن آمده است كه:
«خذ من اموالهم صدقة، تطهرهم، و تزكيهم بها، و...»[2]
از اموالشان صدقهاي بگير، تا به اين وسيله، آنها را پاك گرداني و تزكيه كني...
درستتر اينكه، «زكات» به معناي پاكيزه شدن براي رشد، يكي از انواع «صدقه» دانسته شده است. به تعبير ديگر، در قرآن نيامده كه: «از آنان زكاة بگير» بلكه ميگويد: «صدقه بگير» و صدقه چيزي است كه آدمي بهوسيلهي آن صداقت ايمان خويش، و راستي گفتار خود را آشكار ميكند[3]. و از آنجا كه اغلب دلبستگيهاي هركسي نسبت به اموال و داشتنهاي خويش است، بنا بر اين، گذشتن و عبور كردن از داشتنها، معياري شده براي صدق گفتار كسي كه نزد رسول آمده و مدعي اسلام آوردن شده است. توجه به اين نكته نيز ضروري مينمايد كه پذيرفتن«اسلام» صرفا به معناي تسليم شدن نيست بلكه به معناي به سلم رسيدن و سالم شدن است. در اين تعبير، انسان موجودي ثابت و بدون تغيير نيست بلكه با پذيرفتن اسلام ميپذيرد كه راه رشد و سلامت خويش و جامعه را هموار كند[4].
×××××
در قرآن، در اغلب موارد «صلوة» و «زكوة= zakat ) با هم آمده است. اما نه شكل خاصي براي نماز بيان شده است و نه مقدار و موردي معين براي صدقهاي كه به عنوان زكات از آن ياد ميشود[5].
در اينجا با دو رويكرد متفاوت مواجه هستيم، رويكرد اول اين است كه تلاش ميكند تا شكل و صورت نماز و زكوة را از سنت دريافت كند، و رويكرد دوم ميتواند اين باشد كه شكلها، يا صورتها را در تناسب با زمان و مكان تلقي كند[6] و با توجه به گوهر معنايي زكوة و تزكيه، صورت متناسب با زمان كنوني را از آن مصدر نخستين پديد آورد. به تعبير ديگر، اگر گوهر اصلي در صدقهي زكوة، رسيدن به پاكي و پيراسته شدن از آلودگيهايي است تا زمينهي رشد انسانی فراهم شود، بنا براين بديهي است كه با تغير ساختارهاي اقتصادي و توليدي كه اكنون اتفاق افتاده، نميتوان مثلا عشر محصول گندم، يا موارد نهگانهاي را كه در متن سنت بيان شده، معياري مناسب براي صدقهي زكات تلقي كرد[7]. ما ميتوانيم به گوهر مضامين ديني وفادار باشيم اما ناگزيريم بپذيريم كه اين گوهر يگانه در زمانها و مكانهاي گوناگون صورتهاي تازهتر پيدا ميكند.
اتفاق ناميمون ديگري كه در مفهوم زكات براي ما پديد آمده، يكي هم اين است كه اغلب «زكاة» را به معناي پاك كردن اموال دانستهاند. در صورتيكه «زكوة» در عرصهي اقتصادي هم كه باشد، پاكيزه كردن نفس خويش از تعلق خاطر به اموال ميتواند باشد و همچنين از سوي ديگر، صدقه، اعم از آنکه زکات دانسته شود یا هرکدام از انواع دیگر آن، مورد مصرف آن پر كردن شكافها و حفرههاي اجتماعي(قسط) و فراهم آوردن زمينههاي رشد براي كل جامعه بوده است نه به عنوان خراج و مالیاتی که بعدها دولت های اسلامی برای صرف هزینه های جاری خود از مردم وصول می کردند.
حکومت های اسلامی، به ویژه دورهی عباسیان، متناسب با انواع محصولات تولیدی و قدرت پرداخت مالیات دهندگان، موارد زکات را تعیین می کردند. مانند زکات زمین(عشر محصول زمین) صدقات الماشیه (زکات شتر گاو و گوسفند)، فئ،(خراجي كه از مين هاي فتح شده گرفته مي شد)[8].
[1] - لسانالعرب: و اصل الزكوة، فيالغه، الطهارة، والنماء، والبركة، والمدح
[2]- بخشي از آيه 203 در سورهي نهم(توبه)
[3] - واژهي صدقه با تلفظ نسبتا متفاوتي (( sedaghah در مضامين تورات و ملحقات آن بسيار به كار رفته است اما دانشمندان يهود اين واژه را بيشتر به معناي كمك نقدي به فقرا دانستهاند. نگاه كنيد به گنجينهاي از تلمود بخش خيرات و صدقات
[4] - اسلام معنايي فردي و اجتماعي دارد نگاه كنيد به واژهي «اسلام» در بخش فرهنگ واژگان
[5] - در تعين مقدار زكوة، واژهي «عشر» يا «عشريه» جايگاه ويژهاي پيدا كرده است، چندانكه گاه منظور از «عشريه» همان زكات مال تلقي ميشود. بهنظر ميرسد مهمترين متن ديني كه عشر محصولات كشاورزي و هديههاي دامي را منظور نظر قرار داده متن تورات است.
«...چون از گرفتن تمامي عشر محصول خود فارغ شدي آن را به لاوي و غريب، و يتيم و بيوه زن بده تا در اندرون دروازههاي تو بخورند و سير شوند. و به حضور خدايت يهوه بگو: موقوفات را از خانهي خود بيرون كردم، موافق تمامي اوامري كه به من امر فرمودي دادم و از اوامر تو تجاوز ننمودم» (تثنيه باب 26)
همچنين:
«عشر تمامي محصولات مزرعهي خود را كه سال به سال از زمين بر آيد بده، عشر غله و شيره و روغن خود و نخست زادگان رمه و گله خويش را بخور...» (تثنيه باب 14: آيه 22)
در اين دستورات و برخي آيات ديگر تورات، ظاهرا از واژهي «زكوة» استفاده نشده است و تنها واژهي «عشر» است كه تعين مقدار ميكند.
[6] - نگاه كنيد به واژهي «صلاة» در همان بخش فرهنگ واژگان
[7] - در مضامين فقهي ما زكاة را بر دو نوع دانستهاند، زكاة مال و زكاة فطر كه امروزه به «فطريه» مشهور است. اما آنچه بهلحاظ اقتصادي برجسته مينمايد همان زكاة مال است كه بنا بر قول فقها بر نه چيز تعلق ميگيرد كه عبارتند از: طلا، نقره، گندم، جو، خرما، مويز، گاو، گوسفند، شتر. و در تعريف فقها، در صورتي كه مال(همان موارد نه گانه) به حد نصاب معيني رسيده باشد آنگاه زكوة حقي است كه پرداخت آن بر صاحب مال واجب ميشود.
[8] - از : كتاب الخراج ابيالفرج قدامةبن جعفر، (انتشارات بنیاد فرهنگ، حسین خدیو جم)