هوشیاری
در سطوح گوناگون و پیچدهی هوشیاری، یکی هم آگاهی آدمی از خویش است، به خود بودن است
هنگامی که در جدال برای زندگی هستیم، ساز و کار چنان است که در این کشاکشها، بسا که این لایه از هوشیاریمان به غارت میرود.
و آنگاه که بهخود نباشیم، تزویرها میکنیم و خود نمیدانیم
دروغها میگوییم و حقیقت میانگاریم
این عجیب نیست، اما اندوهبار، هست
برای این همه دروغها که میگوییم، و تزویرها که میکنیم، طلب بخشایش از خداوند، بیهوده ترین کار ممکن است
شایستهتر شاید این باشد که از او بخواهیم کمک کند تا شعلهی لرزان آگاهی را در شبستان وجودمان زنده نگه داریم
موسی نیستیم که طلب دیدار خدا کنیم
به جای آن بوتهی شعلهوری که در طور بود، شعلهی آگاهی را در ما فروزان کند تا خود را آنگونه که هستیم ببینیم
شاید آنگاه راهی هموار شود برای دیداری شایسته با او، با تو، با دیگران