باز هم باید آواز بخوانیم
ما با هم حرف ميزديم. حرفهامان مثل وزيدن باد روي بوتهها، يا پيچيدن نسيم در لابلاي برگها بود. هرچه فكر ميكنم يادم بيايد كه باهم چه ميگفتيم چيزي سر در نميآورم، ولي تازگيها .....
اسطورهي خانهي پدر
برخي از رؤياهاي ما، در قالبِ اسطورهها هم طرح شدهاند. مانند رؤياي شنا در آب و عبور از رودخانه، يا رؤياي حضور ما در خانهاي که به دوران کودکي در آن ميزيستيم. يعني که اين گونه رؤياها موضوع نو ظهوري نيست و ظاهرا براي همهي نسلهاي گذشته و کنوني پيش آمده و ميآيد و ماجرايي تکرار شونده است. احتمالا به همين جهت که تکرار شونده هستند و عموميت دارند، در قالبِ اسطورهها هم مطرح شدهاند
من آیینهای دارم
فقیران را به تقوای از خداوند دعوت کردیم و به معنویت بشارت دادیم و تلاش خویش را برای بیشتر داشتن افزودیم.
بر قداست آسمان افزودیم و به سودای ملکوت اشگ شوق از خود وانمودیم و زمین را بهآشوبِ غارت کشاندیم....
نگاه ابزاری به انسان
نگاه ابزاری به دیگران، نگاهی است که دیگران را دست آموز و مطیع خود میخواهد، این از مهمترین ویژگیهای دیکتاتورها است. در عین حال دیکتاتورها نمیتوانند آدمها را به ابزار تبدیل کنند، اما ندانسته و شاید هم دانسته، میتوانند دروغگویی و شیادی و اوباشگری را تشویق نمایند و شکل گیری چنین جامعهای به نفع هیچکس نیست، نه به نفع دیکتاتور و نه به نفع مردم....
سِحر و ساحران
در متن قرآن، و به ویژه در داستان موسی و سحرهی فرعون، سحر صرفا به جادوهاي عجيب و غريب و اوراد و پيشگوييهاي فريبنده و احضار ارواح و ادعاي رابطه با نيروهاي غيبي خلاصه نميشود بلكه مهمترين و برجستهترين وجهي كه در بارهي سحر در قرآن آمده، عبارت است از پنهانكاري، وانمودن يا بهنمايش گذاشتن چيزهاي دروغ و غير واقعي براي فريب، و تصرف در نگاه و چشم مردم...
شما چیزی یادتان هست؟
ما با هم بودیم، اما نمی دانم چرا یادت نیست. تازه رسيده بودیم به عرفاتِ سرزمین خودمان. بيابانی خلوت و خاموش، و نزديك غروب بود كه شبحی اساطیری در برابرمان ظاهر شده بود، انگار ابراهیم بوده باشد. دستهايش را به سوی آسمان گشوده بود و فرياد برآورده بود كه: آی خداوند، مرا نشان بده كه چگونه مردگانِ این سرزمین را زنده خواهی كرد؟ [1]